خاطره

ساخت وبلاگ

امکانات وب

آن روز به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمدو رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خاندنش را تماشا می کردم. حالت عجیبی داشت. انگار خدا، درمقابلش ایستاده بود.طوری حمد وسوره می خواند که انگار خدا را می بیند؛ذکر هارا دقیق وشمرده ادا می کرد.بعد ها درمورد نحوه ی نماز خواندش ازش پرسیدم ، گفت:اشکال کار ما اینه که وقت میزاریم ، جز خدا!نمازمون رو سریع می خونیم و فک خاطره...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatereshohada بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 20 تير 1397 ساعت: 14:25